جدول جو
جدول جو

معنی چاه قلعه - جستجوی لغت در جدول جو

چاه قلعه
(قَ)
دهی است از دهستان شمیل بخش مرکزی شهرستان بندرعباس که در 48 هزارگزی شمال خاوری بندرعباس بر سر راه فرعی میناب به بندرعباس واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 262 تن سکنه دارد. آبش از چاه، محصولش خرماو غلات و شغل اهالی زراعت است. مزارع چاه فلاه و مشکی جزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(قَ عِ)
دهی از دهستان خورخور خوره بخش دیواندرۀ شهرستان سنندج. دارای 120 تن سکنه. آب آن از چشمه. محصول آن غلات و حبوبات است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
نام قصبه ای است در سنجاق حکاری از توابع ولایت وان که مرکز قضای آلپاق میباشد و در 80 هزارگزی جنوب شرقی وان واقع شده. شهری است مستحکم و سوق الجیشی که در سال 922 هجری قمری بتوسط سلطان سلیم خان مسخر شد. رجوع به قاموس الاعلام ترکی ج 2 ص 1198 شود، در ذخیرۀ خوارزمشاهی بمعنی خطاف است. (شعوری ج 1 ص 172). و رجوع به استرک شود
لغت نامه دهخدا
(چَ مَ قَ عَ /عِ)
ده کوچکی است از دهستان کلیائی بخش سنقرو کلیائی شهرستان کرمانشاه که در 15 هزارگزی باختر سنقر و 2 هزارگزی جنوب سطر واقع است. دامنه و سردسیراست و 50 تن سکنه دارد. آبش از چشمه، محصولش حبوبات، شغل اهالی زراعت و راهش مالرو است و از سطر اتومبیل هم میتوان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(چَ قَ عِ)
دهی است از دهستان کوهدشت بخش طرهان شهرستان خرم آباد. در 24هزارگزی جنوب خاوری کوهدشت و 12هزارگزی جنوب راه شوسۀ فرعی خرم آباد به کوهدشت واقع است. دامنه ومعتدل است، 120 تن سکنه دارد از چشمه و نهر آبیاری می شود، محصولش غلات و لبنیات است. شغل اهالی زراعت، گله داری و صنایع دستی زنان می باشد. ساکنینش از طایفۀپیرچانی می باشند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
دهی است از دهستان تبادکان بخش حومه شهرستان مشهد. واقع در 1هزارگزی خاور مشهد متصل به شهر. جلگه و معتدل، دارای 292 تن سکنه است. آب آن از قنات، محصول آن غلات، شغل اهالی آن زراعت و مالداری و راه آن اتومبیل رو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
(قَ عِ)
دهی است از دهستان خدابنده لو بخش قروۀ شهرستان سنندج. در 21هزارگزی خاوری گل تپه و 3هزارگزی شمال کوهین. کوهستانی، سردسیر و دارای 100 تن سکنه. آب آن از چشمه ها و قنات و در بهار از رودخانه قوره جین. محصولات آنجا غلات، انگور و لبنیات مختصر و میوجات، شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالروست و تابستان از طریق طراقیه و دلی محمداتومبیل میتوان برد. (فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
قلعۀ تاج. ناحیتی بطارمین بر شمال سلطانیه. حمدالله مستوفی در نزهه القلوب آرد: طارمین ولایت گرمسیر است برشمال سلطانیه بر یک روز راه و در او ارتفاعات بسیارنیکو می باشد و اکثر میوۀ سلطانیه از آنجاست... اول طارم علیا از توابع قلعۀ تاج بوده است قرب صدپاره دیه است... (نزهه القلوب چ گای لیسترانج ج 3 ص 65)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ)
کوهی است به شام. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(چَ قَ عَ)
دهی از دهستان بازفت بخش اردل شهرستان شهرکرد که در دو هزار و پانصد گزی شمال باختر اردل کنار راه کوهستانی مال امیر واقع است. کوهستانی و هوایش معتدل است و 120 تن سکنه دارد. آبش از رود خانه بازفت. محصولش غلات، گردو، زردآلو و مختصری برنج. شغل اهالی زراعت وگله داری و راهش مالرو است. در این آبادی قلعه ای از آثار قدیم است و ساکنان این دهستان برای قشلاق به اطراف دزفول میروند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
لغت نامه دهخدا
(قَ عَ زَ)
شهرستان بیرجند که در 114 هزارگزی باختر شوسف و 15 هزارگزی جنوب باختری بصیران واقع شده. جلگه و گرمسیر است و 23 تن سکنه دارد. شغل اهالی زراعت و مالداری و راهش مالرو است و در فصل بهار مالدارها به این محل می آیند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا